1 چشمم که سرشک را روائی داده ست از مهر تو بادل آشنائی داده ست
2 دل کشته تست وان نهان چون دارم کم دیده به خون دل گوائی داده ست
1 جاءالشتاء و مل الدجی ظل بالحب و الراح این التوسل
2 در خز به خرگه بامنقل و مل این نکته یاد آر کالبرد یقبل
1 در جهان دل شده ای نیست که غمخوار تونیست هیچ دل نیست که او شیفته در کار تو نیست
2 در همه روی زمین زنده دلی نتوان یافت که به جان مرده آن نرگس خونخوار تو نیست
1 نه چرخم می دهد کام ونه اختر نه دل می گرددم رام ونه دلبر
2 نه بختم می کند یاری نه یاران نه یارم می کند یاری نه یاور