جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

شوقم به وصل دوست نهایت از جهان ملک خاتون غزل 293

غزل 293 ام از 1809 غزلیات

شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست

1 شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست ای دوست از وصال تو ما را گزیر نیست

2 خوبان روزگار بدیدم به چشم خویش آن بی نظیر در دو جهانش نظیر نیست

3 گفتی که در ضمیر نمی آوری مرا ما را بجز خیال رخت در ضمیر نیست

4 هر چند آفتاب جهانتاب روشنست لیکن چو ماه طلعت تو مستنیر نیست

5 از ترکتاز حسن تو جانا دلی که دید کاو در کمند زلف سیاهت اسیر نیست

6 شاهان به حال فقیران نظر کنند تو شاه روزگاری و چون من فقیر نیست

7 از پا درآمدم ز سر لطف دست گیر چون جز امید وصل توأم دستگیر نیست

8 چشمی که در جمال تو حیران نمی شود حقّا که پیش اهل بصارت بصیر نیست

9 بر خاک آستان تو سر می نهد جهان زآنش نظر به جانب تاج و سریر نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست

شاعر شعر شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست جهان ملک خاتون می باشد.

شعر شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست چیست ؟

قالب شعر شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست غزل است

مضمون اصلی شعر شوقم به وصل دوست نهایت پذیر نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر