- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دشمن بنده بود «درکهی» دل ز من کنده بود «درگاهی»
2 بهرمن تیغ کینه آخته بود لیک نیکو مرا شناخته بود
3 زان به حبسم فزونتر از یک ماه با همه دشمنی نداشت نگاه
4 هست بیگانه «آیرم» با من نیست با من نه دوستی نی دشمن
5 مار بهتر ز دشمن خانه دشمن خانه به ز بیگانه
6 دشمن خانه روز بدبختی بنهد دشمنی و سرسختی
7 چون که آرد ز دوستیها یاد خواهد از دست، تیغ کینه نهاد
8 لیک بیگانه را خیال تو نیست در پی شادی و ملال تو نیست
9 خاصه بیگانهای که میر بود در دلش کی غم اسیر بود
10 او چه داند به کس چه می گذرد به اسیر قفس چه میگذرد