هر چند دلارام مرا مهر از جهان ملک خاتون غزل 257

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

هر چند دلارام مرا مهر و وفا نیست

1 هر چند دلارام مرا مهر و وفا نیست یک لحظه خیالش ز من خسته جدا نیست

2 آن یار جفاپیشه اگر ترک وفا کرد میلش سوی یاران وفادار چرا نیست

3 گفتم که برد نزد دلارام پیامی کس محرم عشّاق بجز باد صبا نیست

4 ای پیک سحر از من مهجور بگویش زین بیش جفا بر من دلخسته روا نیست

5 بازآی که رنجور غم از درد جدایی می سوزد و جز وصل توأش هیچ دوانیست

6 روزی به علی رغم بداندیش وفا کن حیفست که با ما نظرت جز به جفا نیست

7 هیهات که مهر از تو توان داشت توقّع کابین وفا قاعده ی شهر شما نیست

8 گفتم که غم عشق توأم مونس جانست گفتا غم ما در خور هر بی سر و پا نیست

9 ای دل غم احوال جهان بیش میندیش کاین حادثه ی چرخ در اندیشه ی ما نیست

عکس نوشته
کامنت
comment