1 عزمم درست گشت که نارم دگر بکف مدح کسی که هست بدو هجو هم دریغ
2 میغند این خسان به نپاشیدن عطا ز آنرو که جمله صاعقه بارند همچو میغ
3 ابن یمین ز همت دونان کرم مجوی کی کار ذوالفقار کند زنگ خورده تیغ
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 زهی صدر وزارت را ز رأی روشنت رونق کمینه منظر قدرت رواق طارم ازرق
2 عمود صبح را از شب ببندد آسمان پرچم ز بهر آنکه تا باشد به پیش موکبت بیرق
1 شاد باش ای دل که بختت پیشوایی میکند سوی نویین جهانت رهنمایی میکند
2 خسرو خسرو نشان تالش که از بهر خدای اهل دانش را به مردی کدخدایی میکند
1 یا رب چه موجبست که دستور شه نشان والا جلال دولت و دین آصف زمان
2 مهر سپهر دانش و جان و جهان فضل حامی ملک و ملت وراعی انس وجان
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به