سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه از جامی غزل 435

سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه

1 سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه گرد مه سلسله زلف شب آسای منه

2 بین گرفتاری اهل نظر از بهر خدای دیده بر عکس رخ آینه آرای منه

3 با خیال لب میگون توام وقت خوش است برکفم ساغر لعل طرب افزای منه

4 تا در افسانه وصلیم دم از هجر مزن زهر در طعمه مرغان شکرخای منه

5 حسن خود بر دل هر بی خبری عرض مکن عشق تو گنج نفیس است به هر جای منه

6 دلم افتاد به عشق تو ز خودرایی خویش داغ بر من به گناه دل خودرای منه

7 ریخت جامی گهر نظم به پایت که مرو قول بدگو مشنو بر سخنش پای منه

عکس نوشته
کامنت
comment