سرو من در سایهٔ سنبل سمن می‌پرورد از جامی غزل 425

سرو من در سایهٔ سنبل سمن می‌پرورد

1 سرو من در سایهٔ سنبل سمن می‌پرورد سبزهٔ تر در کنار نسترن می‌پرورد

2 باغبان گر بیند آن رخسار و خط ماند خجل زان گل و ریحان که بر طرف چمن می‌پرورد

3 مایه‌بخش اشک غمّاز آمد از خونابه دل دشمن خود را به خون خویشتن می‌پرورد

4 هر گیاه غم که سر بر زد ز خاک محنتی عشق تو آن را به آب چشم من می‌پرورد

5 از پی گلگشت شیرین لاله را در بیستون گردش دوران به خون کوهکن می‌پرورد

6 قوت مجنون غم بود در وادی لیلی و بس وه که مسکین طعمه زاغ و زغن می‌پرورد

7 گوش کن گفتار جامی را که در وصف لبت می‌گدازد جان شیرین و سخن می‌پرورد

عکس نوشته
کامنت
comment