- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرغ جانم به سر کوی بتی در بندست به نسیمی ز سر کوی وفا خرسندست
2 به کمانی که بود راست چو ابروی کجش تیر مژگانش تو گویی ز هواش افکندست
3 درد دل هست بسی زان لب و رخ بر دل من لاجرم چاره ی درد دل ما گل قندست
4 مرغ عشق رخ دلدار به منقار قضا گوییا مهر رخش در دل ما آکندست
5 صبر گویند ضرورت بکن از صحبت یار کس چه داند شب ایام فراقش چندست
6 عقل گفتا برو ای دل به جهان سیری کن گفت نتوان که به زلفش دو جهان پابندست
7 این همه جور و جفا بر من مسکین ز چه روست چو تو دانی که جهان از دل و جانت بندست