1 ساقی ز کار من گره توبه باز کن دست مرا به گردن مینا دراز کن
2 صوفی ترا چه کار به جام شراب ناب کاری که کرده ای همه ی عمر، باز کن
3 شد صرف باده سیم و زر ما همه بیا مطرب ز لطف دست تو بر سیم ساز کن
4 آن روی از کجا و تو ای آینه، بیا ما دم نمی زنیم، تو خود امتیاز کن
5 هرچند عندلیب ز نازت در آتش است نازت رواست، ناز کن ای غنچه، ناز کن
6 طرف کله شکسته ای، آشوب خلق شو دامان فتنه برزده ای، ترکتاز کن
7 از کار مختصر مگذر در طریق فقر در نان سیاه دانه ز تخم پیاز کن
8 راحت طلب، سلیم به مقصد نمی رسد چون ناقه پای خویش به رفتن دراز کن