سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

مسکین تنم به بویت، خو کرده از سلمان ساوجی غزل 304

غزل 304 ام از 897 غزلیات

مسکین تنم به بویت، خو کرده است با جان

1 مسکین تنم به بویت، خو کرده است با جان ورنه به نسبت از تن، دورست راه تا جان

2 حیف آیدم بریدن، زلفت که آن دو زلفت هر مورگی است کان رگ، پیوسته است با جان

3 بر هر طرف که سروت، یک روز می‌خرامد می‌روید از زمین تن، می‌بارد از هوا جان

4 باد صبا ز کویت، جان می‌برد به دامن در حیرتم کز آنجا، چون می‌برد صبا جان؟

5 از شوق وصلت آمد، جان عزیز بر لب گر می‌شود میسر، سهل است گو بر آ جان

6 در گوشه‌های چشمت جان جای کرد جانا زیرا نیافت بهتر زان گوشه هیچ جا جان

7 جان و دلم فتادند، اندر محیط عشقت دل غرقه گشت و تا لب، آمد به صد بلا جان

8 در خلوت وصالت، سلمان چگونه گنجد؟ سلمان تنست و آنجا جای دلست یا جان

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر مسکین تنم به بویت، خو کرده است با جان

شاعر شعر مسکین تنم به بویت، خو کرده است با جان چه کسی است ؟

شاعر شعر مسکین تنم به بویت، خو کرده است با جان سلمان ساوجی می باشد.

شعر مسکین تنم به بویت، خو کرده است با جان در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر مسکین تنم به بویت، خو کرده است با جان چیست ؟

قالب شعر مسکین تنم به بویت، خو کرده است با جان غزل است

مضمون اصلی شعر مسکین تنم به بویت، خو کرده است با جان چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر