گریه تلخ من از خنده آن لب نگرید از جامی غزل 165

گریه تلخ من از خنده آن لب نگرید

1 گریه تلخ من از خنده آن لب نگرید تشنه لب مردن من زان چه غبغب نگرید

2 اشکم از عکس لبش باده صفت رنگین شد ساغر چشمم ازین باده لبالب نگرید

3 باده خون جگر و نقل غم و سینه کباب بهر عیشم همه اسباب مرتب نگرید

4 سوختم زآتش هجران وی اینک صد داغ همچو تبخاله مرا بر دل ازان تب نگرید

5 چون سواره رود آن ماه به هر گام او را صد سر افتاده به زیر سم مرکب نگرید

6 خفته آن تازه جوان در تتق عزت و ناز بر در او سر پیران مقرب نگرید

7 بهر نظاره آن مه چو رود لوح به کف صف زده اهل نظر در ره مکتب نگرید

8 حسن رخساره به جا خاست خطش گرد عذار روز نارفته هنوز آمدن شب نگرید

9 تا زند جامی غمدیده رقم شرح فراق دود دل با نم مژگانش مرکب نگرید

عکس نوشته
کامنت
comment