- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بازو مساز رنجه که ما خود فتادهایم گردن به تیغ و سر به کمندت نهادهایم
2 جان گر بود سزای تو بر کف گرفتهایم سر گر سزد به پای تو از دست دادهایم
3 آیینهسان دلیست به صیقلسرای عشق ما را که نقشها بپذیریم و سادهایم
4 در آستان میکده آخر کنند خاک ما را که هم نخست از آن خاک زادهایم
5 در موج بحر هستی از اهتزاز عشق ما همچو ماهیان به ساحل فتادهایم
6 دشمن مباش غره به بازوی خود که ما سر بر مراد دوست به چوگان نهادهایم
7 بر چشمهٔ حیات نبندیم دل که چشم بر خاک پای خسرو عالم گشادهایم