- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اضطرابم آتش رخسار او را دامن است شمع گل از شعلهٔ آواز بلبل روشن است
2 تیغ اقبالش خورد بر ابر در پیکار نفس هر کرا چون کوه پای جستجو در دامن است
3 هر که از سر بگذرد آسان برون آید زخویش بر تن آزادگان سر تکمهٔ پیراهن است
4 عیب پوشی عین بینایی است اهل دید را ظلمت شب سرمهٔ بینش بچشم روزن است
5 بیخود از عالم به آسانی کند قطع نظر باده را در طبع ها تأثیر آب آهن است
6 با گریبان نیست وحشت مشربان را الفتی جامهٔ عریانی صحرا سراپا دامن است
7 یک نظر سیرش نبینم بسکه از بیم سحر دیده ام تا صبحدم جویا به روی روزن است