اضطرابم آتش رخسار او از جویای تبریزی غزل 225

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

اضطرابم آتش رخسار او را دامن است

1 اضطرابم آتش رخسار او را دامن است شمع گل از شعلهٔ آواز بلبل روشن است

2 تیغ اقبالش خورد بر ابر در پیکار نفس هر کرا چون کوه پای جستجو در دامن است

3 هر که از سر بگذرد آسان برون آید زخویش بر تن آزادگان سر تکمهٔ پیراهن است

4 عیب پوشی عین بینایی است اهل دید را ظلمت شب سرمهٔ بینش بچشم روزن است

5 بیخود از عالم به آسانی کند قطع نظر باده را در طبع ها تأثیر آب آهن است

6 با گریبان نیست وحشت مشربان را الفتی جامهٔ عریانی صحرا سراپا دامن است

7 یک نظر سیرش نبینم بسکه از بیم سحر دیده ام تا صبحدم جویا به روی روزن است

عکس نوشته
کامنت
comment