مسلمانان دگرباره از حکیم نزاری قهستانی غزل 1101

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

مسلمانان دگرباره به کوی افتادم از خانه

1 مسلمانان دگرباره به کوی افتادم از خانه ندانم تا چه بودستم که نه خویشم نه بیگانه

2 نه چون زهّاد در زهدم نه چون عبّاد در طاعت نه چون فسّاق در فسقم نه چون رندان به می‌خانه

3 نه با کیشم نه بی‌کیشم نه با خویشم نه بی‌خویشم نه سلطانم نه درویشم نه فرهنگم نه فرزانه

4 نه باهوشم نه بی‌هوشم نه گویایم نه خاموشم نه هُش‌یارم نه مدهوشم نه با عقلم نه دیوانه

5 نه غمگینم نه دل‌شادم نه مملوکم نه آزادم ز دست خود به فریادم نه آبادم نه ویرانه

6 مرا چون نیست مأوایی نه در کوه و نه در صحرا مرا چه مکّه چه بطحا چه ترکستان چه فرغانه

7 نه شرقی‌ام نه غربی‌ام نه علوی‌ام نه سفلی‌ام نه در دوزخ مرا کاخی نه در فردوس کاشانه

8 نه از خاکم نه از بادم نه از آبم نه از آتش نه صیدم من نه صیّادم نه دامم نیز و نه دانه

9 نه عرشی‌ام نه فرشی‌ام نه جنّی‌ام نه انسی‌ام ندانم تا چه مرغی‌ام که نه شمعم نه پروانه

10 نه اندر هستیِ هستم نه هستی هست در دستم نه تن هستم نه دل هستم نه جان هستم نه جانانه

11 نه تازی‌ام نه رازی‌ام نه حربی‌ام نه غازی‌ام نه حدّی‌ام نه تازی‌ام نه نامردم نه مردانه

12 نه بر کارم نه بی‌کارم نه با یارم نه بی‌یارم مسلمانان نمی‌یارم بگفتن چیست افسانه

13 الا ای پیر فرزانه قدم در نه به می‌خانه وزان خنبِ ملوکانه به من ده پُر دو پیمانه

14 که رفت از حد شکایت‌ها درازست این حکایت‌ها نی ام مردِ روایت‌ها من و دُردی و دُردانه

15 نزاری گر تو زیشانی برستی از پریشانی که باشد مردِ پیشانه هم ایشانند پیشانه

عکس نوشته
کامنت
comment