1 مضراب ز لف و نی ز قامت سازی در شهر تو را رسد کبوتربازی
2 دلها چو کبوترند در سینه تپان تا تو نیِ وصل در کدام اندازی
1 ز اندیشهٔ این دلم به خون میگردد کاخر کار من و تو چون میگردد
2 تا چند به من لطف تو میگردد کم تا کی به تو مهر من فزون میگردد
1 بی یاد تو در تنم نفس پیکان باد دل زنده باندهت چو تن بیجان باد
2 گر در تن من بهیج نوعی شادیست الا به غمت پوست برو زندان باد
1 ای تُنگ شکر چون دهن تنگت نی رخسارهٔ گل چون رخ گلرنگت نی
2 از تیر مژه این دل صد پارهٔ من میدوز و ز پاره دوختن ننگت نی