1 محمد عربی آبروی هر دو سراست کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او
2 شنیدهام که تکلم نمود همچو مسیح بدین حدیث لب لعل روحپرور او
3 که من مدینهٔ علمم، علی درست مرا عجب خجسته حدیثیست! من سگ در او
1 قد تو عمر درازست و سرو گلشن ناز بیا و سایه فگن بر سرم، چو عمر دراز
2 ز گریه، بی تو، مرا بسته بود راه نظر تو آمدی و نظر می کنم بروی تو باز
1 از آن تنهایی ملک غریبی شد هوس ما را که روزی چند نشناسیم ما کس را و کس ما را
2 ز دست ما اگر پا بوس خوبان بر نمی آید همین دولت که: خاک پای ایشانیم بس مارا
1 هر کس که نیست کشته عشقت هلاک به هر کس که نیست خاک رهت، زیر خاک به
2 گر جان پاک در ره تو خاک شد چه باک؟ بالله! که خاک راه تو از جان پاک به
1 عمر رفت و از تو ما را صد پریشانی هنوز وه! چه عمرست این؟ که حال ما نمیدانی هنوز
2 یک نظر دیدیم دیدارت وزان عمری گذشت دیدها بر هم نمی آید ز حیرانی هنوز
1 پشت و پناه من بود، دیوار دلبر من از گریه بر سر افتاد، ای خاک بر سر من!
2 لیلی کجا و حسنت؟ مجنون کجا و عشقم؟ نه آن مقابل تو، نه این برابر من