1 محمد عربی آبروی هر دو سراست کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او
2 شنیدهام که تکلم نمود همچو مسیح بدین حدیث لب لعل روحپرور او
3 که من مدینهٔ علمم، علی درست مرا عجب خجسته حدیثیست! من سگ در او
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 یار اگر مرهم داغ دل محزون نشود با چنین داغ دلم خون نشود چون نشود؟
2 جز دل سخت تو خون شد همه دلها ز غمم دل مگر سنگ بود کز غم من خون نشود
1 گه گهم خوانی و گویی که: چه حالست ترا؟ حال من حال سگان، این چه سؤالست ترا؟
2 می کنم یاد تو و میروم از حال بحال من باین حال و نپرسی که: چه حالست ترا؟
1 آن کمر بستن و خنجر زدنش را نگرید طرف دامن بمیان بر زدنش را نگرید
2 خلعت حسن و کمر ترکش نازش بینید عقد دستار بسر بر زدنش را نگرید
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به