- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مفتاح فتوح از در میخانه طلب کن کام دوجهان از لب جانانه طلب کن
2 آن یار که در صومعه جستی و ندیدی باشد که توان یافت به میخانه طلب کن
3 در کوی خرابات گرم کشته بیابی رو خون من از ساغر و پیمانه طلب کن
4 مقصود درین ره به تصور نتوان یافت برخیز و قدم در نه و مردانه طلب کن
5 عاشق چو مجرد شد و دل کرد به دریا گو در دل دریا رو و دردانه طلب کن
6 عشاق طریق ورع و زهد ندانند زهد و ورع از مردم فرزانه طلب کن
7 ترک غم و شادی جهان غایت عقل است سر رشته این کار ز دیوانه طلب کن
8 ای دل تو اگر سوخته منصب قربی پروانه این شغل ز پروانه طلب کن
9 سر سخن عشق تو در سینه سلمان گنجی است نهان گشته ز ویرانه طلب کن