خون گل ریزد درین باغ پرافسون از سلیم تهرانی غزل 87

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

خون گل ریزد درین باغ پرافسون آفتاب

1 خون گل ریزد درین باغ پرافسون آفتاب می‌زند چون ماه بر شبنم شبیخون آفتاب

2 عمرها رفت و همان بیگانه‌ای با ما، مگر در قیامت گرم خواهی شد به ما چون آفتاب؟

3 از بتان هند هرشب محفلم بتخانه است می‌رود از خانهٔ من صبح بیرون آفتاب

4 چند از بیم نم طوفان چشم تر، دهم پیکر شوریدهٔ خود را چو مجنون آفتاب

5 هیچ کس را سینه در عشق تو با من صاف نیست تیغ بر من می‌کشد آیینه همچون آفتاب

6 در شب وصلم شبیخون زد بس بر دل سلیم صبح می‌آید برون با تیغ پرخون آفتاب

عکس نوشته
کامنت
comment