- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل فرو ریخت و رخ از باغ جهان پنهان کرد بلبل دلشده را خسته دل و نالان کرد
2 گل نخندید ز بستان امیدم به ستم خار هجران تو ای جان اثرم در جان کرد
3 بخت برگشت ز من تا تو شدی از بر من روز هجران توأم بی سر و بی سامان کرد
4 روز وصل تو نشد روزی من زآنکه مرا بخت وارونه حوالت به شب هجران کرد
5 بس عجب واقعه ای بد که مثل را گویند رخ خورشید به گل کی بتوان پنهان کرد
6 زاری من به فلک بر شد لیکن چه کنم بجز از صبر و تحمّل تو بگو چتوان کرد
7 درد هجر تو چنانست که طبیبان جهان نتوانند یکی درد مرا درمان کرد
8 درد بسیار کشیدم ز فلک لیک عجب آن همه درد و بلا بر دل من آسان کرد
9 تیر هجران عزیزان به دلم بود بسی لیک پیکان فراق تو اثر در جان کرد