مبارک منزلی، کانجا فرود از سلمان ساوجی غزل 382

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

مبارک منزلی، کانجا فرود آید چو تو ماهی

1 مبارک منزلی، کانجا فرود آید چو تو ماهی همایون عرصه‌ای، کارد به سویش رخ چنین شاهی

2 روان شد موکب جانان چرایی منتظر ای جان؟ چو خواهی رفت ازین بهتر نخواهی یافت همراهی

3 مکن عیبم که می‌کاهم چو ماه از تاب مهر او که گر ماهی تب مهرش کشد گویی شود کاهی

4 مرا نقدی که در وجهش نشیند نیست الا شک مرا پیکی که ره آرد به کویش نیست جز آهی

5 تو آزادی و احوال گرفتاران نمی‌دانی دل مسکین من با توست ازو می‌پرس گه گاهی

6 عزیزی کو نیفتادست در بندی چه می‌داند که در کنعان اسیری را چه افتادست در چاهی

7 من خاکی نه آن گردم که از کوی تو برخیزم عجب چون من از کوی تو برخیزد هوا خواهی

8 چو بادم در رهت پویان من بیمار و می‌ترسم مبادا کز منت بر دل نشیند گرد اکراهی

9 نه تنها من به سودای سر زلفت گرفتارم که زلفت رابه هر شستی چو سلمان است پنجاهی

عکس نوشته
کامنت
comment