- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جناب حاجی نیکو خصال عبداله که نام او به نکوئیست شهره ایام
2 کسیکه خاتم فیروزه فلک چو نگین ز نام نامی او گشته است صاحب نام
3 کسیکه نکهت خلقش بود حیات جهان بدان صفت که با رواح زندهاند اجسام
4 کسی که در همه آفاق نیست مانندش نه از وضیع و شریف و نه از خواص و عوام
5 بدستیاری حق ریخت طرح حمامی که نبودش ز نکوئی قرینه در ایام
6 درش دو مصرع موزون بود که هر دو بهم چو جفت ابروی خوبان رسیدهاند تمام
7 کتابه در او یاد میدهد ز صفا ز طرف روی نکویان و خط عنبر فام
8 نسیم بینه او میرسد مگر ز بهشت که عطر بیز بود همچو بوی گل بمشام
9 ستون او که برعنایی آمده است علم بسر و طعنه زند از نزاکت اندام
10 زرشک جدول آبش سزد که آب بقا چو آب جدول شمشیر ایستد ز خرام
11 ز منبع آب بکیفیتی بهر حوضش رود که باده لعلی ز آبگینه به جام
12 صفا ز جام بلورین سقف او در موج بود چنانکه به پیمانه باده گلفام
13 به طاس او زند ار قرص ماه دم ز صفا فتد چو پرتو خورشید طشت او از بام
14 عجب مدار ز فیض هوای معتدلش که بازگشت کند جان رفته از اجسام
15 نظر بصافی آبش اگر کند از رشک برنگ موج ز آب گهر رود آرام
16 نخواهد ار کند از آب او شکار صفا بروی آب چرا موج گستراند دام
17 ز نوره خانه او بسکه نور میتابد ز روشنی دم صحبست دروی اول شام
18 چو شد تمام ز لطف حق این خجسته بنا که قاصر است ز تعریف او زبان در کام
19 نوشت خامه مشتاق بهر تاریخش کسی ندیده بدوران مثال این حمام