1 مطرب خوش لهجه را حسن ادا باید نخست تا دمش از رشته جان عقده غم بگسلد
2 نی چنان کز کثرت تحریر و تکرار نغم در میان هر دو لفظش از غزل دم بگسلد
3 هر چه بربندد به هم ناظم به صد خون جگر او ز ناهنجاری الحانش از هم بگسلد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 سالها شد که روی در دیوار دل برآرم به گرد شهر و دیار
2 تا بیایم نشان آدمیی کاید از وی نسیم محرمیی
1 ابلهی رخت خود به خواب سپرد رختش از تن کشید و دزد ببرد
2 جز ازاری که بودش اندر پای کش ز بی قیمتی گذاشت به جای
1 گفت بر عارفان بود معلوم که شما حاکمید و من و محکوم
2 هر چه ظاهر ز زین و شین شماست موجب مقتضای عین شماست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **