- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مشیر ملک و صلاح زمانه عزالدین که هر چه هست به جز خدمت تو نیست صلاح
2 هرآنچه بر دل خصمت گذشته کج بوده مگر به روز نبرد تو در سهام و رماح
3 به هر زمین که گذر کرده باد آبادی نسیم معدلتت جسته از مهب ریاح
4 بزگوارا یک شمه بشنو از حالم که چیست بر دلم از گردش صباح و رواح
5 جماعتی چه جماعت سه چار بی سر و بن همه به خصمی من بر کشیده قلب و جناح
6 بر آن امید نشسته که خون من ریزند که هر چه بود به جز خونشان نبود مباح
7 بجز هنر همه جرمم دعای دولت توست که عقد منتظمش کرد روزگار و شاح
8 به دولت تو بر آرم دمارشان از سر مرا زبان چو خنجر کفایت است صلاح
9 تو دیرمان به جهان و جهانیان که تو را بدین به خلق فرستاد رازق فتاح