-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 موسی صفت به داغ ظهور تو سوختیم نزدیکی و ز آتش دور تو سوختیم
2 برخاست از میان تو و من حجاب تن این خرقه را به نذر حضور تو سوختیم
3 وقت است اگر به جلوه شبم را سحر کنی عمری، چراغ دیده، به طور تو سوختیم
4 ای روزگار، عیش و غمت را اثر یکیست چون شمع، تن به ماتم و سور تو سوختیم
5 آبی بر آتش دل سوزان نمی زنی ای ساقی بلا، ز غرور تو سوختیم
6 با خاکسار خود همه نازی و سرکشی ای شعله خو، ز طبع غیور تو سوختیم
7 از من بگو به آن صنم سرگران حزین خورشید من، ز آتش دور تو سوختیم