-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای باد بامدادی، میآیی از چه وادی؟! کز بیدلان برآمد فریاد وافؤادی!
2 گفتم: بیا، که آبی بر آتشم فشانی؛ دردا که تا رسیدی، خاکم بباد دادی!
3 ساقی کله شکسته، مطرب ترانه بسته؛ ما غافل و نشسته غم در کمین شادی
4 ای دل، ز بیم خویش، گفتم: مرو بکویش؛ دیدی ندیده رویش، از چشمش اوفتادی
5 بودیم همزبانش، با ما نگفت حرفی؛ رفتیم ز آستانش، از ما نکرد یادی!
6 از سوز آتش تب، جانم رسید بر لب؛ یا از وفا تو امشب لب بر لبم نهادی؟!
7 از هر طرف دویدم، روی دلی ندیدم ناچار آرمیدم، در کوی نامرادی
8 ساقی بمی ز سینه، رفته است گرد کینه توبوا من العداوة، یا معشر الاعادی
9 از تیره بختی آذر، از من رمیده دلبر چون من کسی ز مادر ای کاشکی نزادی