خنجر مژگان او زد زخم پنهانی از جویای تبریزی غزل 796

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل

1 خنجر مژگان او زد زخم پنهانی به دل منصب در خاک و خون غلطیدن ارزانی به دل

2 تا کند با ناوک بیداد او نسبت درست داده اند از روز اول شکل پیکانی به دل

3 غنچهٔ امید ما محنت پرستان بشکفد رو کند از یاد زلفی چون پریشانی به دل

4 اهل عصیان را ندامت مایهٔ دل زندگی است سودمند افتاده تریاق پشیمانی به دل

5 گر مسخر می تواند ساخت دیو نفس را می رسد در ملک تن جویا سلیمانی به دل

عکس نوشته
کامنت
comment