کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی
کمال خجندی

حال درد خود محب هرگز نگوید از کمال خجندی غزل 55

غزل 55 ام از 1252 غزلیات

حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب

1 حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب سخت بیدردی بود نالیدن از درد حبیب

2 بوسه بر پای سگ کوی تو خواهم زد شبی تا بشویم لب که بوسیدم به آن دست رقیب

3 ای که خواهی دادبخش غم به مسکینان خویش چون منت مسکین ترم اول به من در آن نصیب

4 گفته بودی بر دلت خواهم زدن نیر دگر بارب این دولت چه خوش بودی که بودی عنقریب

5 پیرهن شد چاک بر تن گلرخان باغ را بس که از زلف تو پر کردند دامن ها ز طیب

6 سایه ای از ما غریبان ای عجب حیف آبدت سروی و از سرو کوته همتی باشد غریب

7 بر سر آنی از هم آوازان به خوش گوئی کمال گربر و جان در سر سروی کنی چون عندلیب

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب

شاعر شعر حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب چه کسی است ؟

شاعر شعر حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب کمال خجندی می باشد.

شعر حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب چیست ؟

قالب شعر حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب غزل است

مضمون اصلی شعر حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین است.
ویدیویی