مبین به چشم کم ای شوخ نازنین از محتشم کاشانی غزل 9

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

مبین به چشم کم ای شوخ نازنین ما را

1 مبین به چشم کم ای شوخ نازنین ما را گدای کوی توام همچنین مبین ما را

2 هنوز سجدهٔ آدم نکرده بود ملک که بود گرد سجود تو بر جبین ما را

3 گذر به تربت ما یار کمتر از همه کرد گمان بیاری او بود بیش ازین ما را

4 به دستیاری ما ناید آن مسیح نفس اگر بود ید بیضا در آستین ما را

5 طبیب ما که دمش پاس روح می‌دارد چه حکمت است که می‌دارد اینچنین ما را

6 نگین خام عشق است گوهر دل و نیست به غیر حرف وفا نقش آن نگین ما را

7 بلاگزینی ما اختیاری ما نیست خدا نداده دل عافیت گزین ما را

8 گناه یک نفس آن مه به مجلس از ما دید که بند کرد در آن زلف عنبرین ما را

9 ز آه ما به گمانی فتاده بود امشب که می‌نمود پیاپی به همنشین ما را

10 بیار پیک نظر محتشم نهفته فرست که قاطعان طریقند در کمین ما را

عکس نوشته
کامنت
comment