1 میر طغرل بمرد و من گفتم ملکالموت کار مردان کرد
2 برهانید مردمان را زو مردمی کرد و سخت نیک آورد
3 قلتبانی که شصت سال بزیست یک درم سنگ نان خویش نخورد
1 کارم ز غمت به جان رسیدست فریاد بر آسمان رسیدست
2 نتوان گلهٔ تو کرد اگرچه از دل به سر زبان رسیدست
1 روی برگشتنم از روی تو نیست که جهانم به یکی موی تو نیست
2 زان ز روی تو نگردانم روی که به جز روی تو چون روی تو نیست
1 دوش در ره نگارم آمد پیش آن به خوبی ز ماه گردون بیش
2 گشته از روی و زلف خونخوارش خاک گلرنگ و باد مشک پریش