- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میر مخدوم سفر کرد و دعایی فرمود همه دلهای عزیزان بفراقش فرسود
2 دل ما از همه عالم بهوایت برخاست علم الله کزین جمله تو بودی مقصود
3 روزی جان تو گشتست «هنیئالک » باد آب حیوان که سکندر طلبش می فرمود
4 من چه گویم که چه شد فوت؟زمن وا اسفا! سالک راه خدا، ساکن درگاه شهود
5 رفت ازین دیر فنا جانب محبوب ازل رو بدرگاه خدا کرد که نعم المشهود
6 یا الهی، بکرم حافظ جانش می باش میر مخدوم، که شد صاحب سر موعود
7 هر که او رو بخدا کرد مظفر گردد آفتابی شود از طالع بخت مسعود
8 یار مردان خدا باش، که لذت بینی همه جا جام مروق، همه جا ناله عود
9 نور الطاف خداوند، که بیش از بیشست هرچه از ما کنهی دید برحمت افزود
10 میر مخدوم چه گویم؟ که ببی گاه و پگاه قاسم خسته روان می کند از دیده دو رود