1 میندیش در حق مردم بدی که آری بلا بر سر خویشتن
2 نبینی که رنج فراوان کشد که چاهی کند بهر من چاه کن
3 بآخر چو چه را بپایان برد وی اندر تک چاه بینی نه من
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 گر شود در عشق جانان جان شیرینم تلف هر زمان افزون بود دل را بمهر او شعف
2 چشم من گر رسته دندانش را بیند بخواب از خیال روی او گوهر شود همچون صدف
1 زهی عقیق تو افشانده بر روان گوهر ز شرم روی تو آبیست ناروان گوهر
2 گهر فشانی لعلت چو آیدم در چشم فتد ز چشم من زار ناتوان گوهر
1 امروز در زمانه دلم شاد و خرم است وین خرمی ز مقدم دستور اعظم است
2 دستور جانپناه که با دولت جوان از بدو فطرتش خرد پیر همدم است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **