1 مستان تواند خسته ای چند چون توبه ی خود، شکسته ای چند
2 در کوی تو همچو مرغ بسمل برخاسته و نشسته ای چند
3 شاید به عدم قرار گیرند چون برق ز خویش جسته ای چند
4 دارم به بساط همچو طاووس آیینه ی زنگ بسته ای چند
5 گر ذوق سخن سلیم داری داریم شکسته بسته ای چند