1 مشکین کله تو گر شبست ای دلدار خورشید در او چرا گرفته ست قرار
2 خیره ست در آن کله خرد را دیدار دیدار بلی خیره بود در شب تار
1 زلفین سیاه آن بت زیبا گشته است طراز روی چون دیبا
2 آن سرو که نیستش کسی همسر وان ماه که نیستش کسی همتا
1 دوش در روی گنبد خضرا مانده بود این دو چشم من عمدا
2 لون انفاس داشت پشت زمین رنگ زنگار داشت روی هوا
1 ملک مسعود ابراهیم شاه است که بر شاهیش هر شاهی گواه است
2 نه چون عدلش جهان را دستگیر است نه چون قدرش فلک را پایگاه است