- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار از هر طرف برآمد فریاد زینهار!
2 در سلک عاشقان بکرم آن حبیب دل ما را شمار کرد، زهی لطف بی شمار
3 امسال نیز محرم سر خدا نشد چون خواجه خوشدلست بافسانهای پار؟
4 اسرار دوست هر چه شنیدی امانتست ای دل، اگر امینی، امانت نگاه دار
5 دریا و در شنیده ای، اما ندیده ای دریای جان دلست و سخن در شاهوار
6 با پیشوای شهر بگویید: کای سلیم با ترس سر میآر و درین کوچه سر مدار
7 تا چند سر بجهل برآری؟ مکن چنین سر را بدل فرو بر و از دوست سر بر آر
8 ای جان من مکوش بهجران که بعد از این دل را نه صبر ماند، نه آرام و نه قرار
9 قاسم بصد نیاز دل و شوق دوستی مستان چشم تست، زهی چشم پر خمار!