-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرو ای جان برادر سوی میدان ز بر من منما تیره چو شب روز بمد نظر من
2 مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من شه والا گهر من
3 یادگار پدر و مادر و جد من محزون مکن از رفتن خود رخت مصیبت ببر من
4 مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من شه والا گهر من
5 من بیکس چه کنم بیتو در این وادی پرغم غیر تو دادرسی نیست مرا در همه عالم
6 مکن از آتش هجران جگرم خون کمرم خم نکند در تو اثر آه دل بیاثر من
7 مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من شه والا گهر من
8 من خونین جگر آن روز دل از دست بدادم که در این وادی پرخوف و خطر پای نهادم
9 بود این آرزو از دور فلک عین مرادم که خدا خیر کند عاقبت این سفر من
10 مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من شه والاگهر من
11 چه کنم گر نکنم بیتو بلند آن و فغان را چه زنم گر نزم شعله ز داغ تو جهان را
12 چه دهم گر ندهم بدرقه راه تو جان را به کجا میروی ای مونس شام و سحر من
13 مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من شه والاگهر من
14 خبر از درد دل خواهر بیتاب نداری داغ خود را به سر داغم از آن روی گذاری
15 به من از کرب و بلا فوج بلا گشته شکاری صبر را گوی که تا آید و بیند هنر من
16 مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من شه والا گهر من
17 شوق سردادن خود بسته ز خواهر نظر ترا به کف شمر نهی زینب خونین جگرت را
18 چکنی بعد خود اطفال ز غم در به در ترا آب بگذشت برادر ز فراقت ز سر من
19 مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من شه والا گهر من