یار بی رحم و من از درد بجانم، از هلالی جغتایی غزل 265

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

یار بی رحم و من از درد بجانم، چه کنم؟

1 یار بی رحم و من از درد بجانم، چه کنم؟ من چنین، یار چنان، آه! ندانم چه کنم؟

2 میروم، گریه کنان، نعره زنان، سینه کنان مست و دیوانه و رسوای جهانم، چه کنم؟

3 بی تو امروز بصد حسرت و غم زیسته ام آه اگر روز دگر زنده بمانم چه کنم؟

4 بی تحمل نتوان چاره عشق تو، ولی من بیچاره تحمل نتوانم چه کنم؟

5 چند گویی که: هلالی، دگر از درد منال من ازین درد بفریاد و فغانم چه کنم؟

عکس نوشته
کامنت
comment