1 مر محبین را فنای ثالث است دوستی هم این فنا را باعث است

2 این فنا گشتن بود از بهر دوست سر نهادن پیش لطف و مهر دوست

3 ذات و وصف فعل خود کردن فدا بهر ذات و وصف فعل کبریا

4 هر دو عالم در ره او باختن سوختن در راه او و ساختن

5 سینه پیش تیر او کردن هدف تیغ او بر سر خریدن با شعف

6 جام بر یادش کشیدن گرچه زهر شاد بود از آنچه خواهد گرچه قهر

7 در رضای او فنا گشتن چنان که نه سر داند نه تن داند نه جان

8 خار کویش را شکستن بر جگر در ره او خون خود کردن هدر

9 هرکجا سیلی قفا بردن به پیش هر کجا تیغی زدن بر فرق خویش