- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ذکر مستضعفین در استثنا شاهد است و به مدعاست گوا
2 چون هدایت میسّرش نشود خضر توفیق، رهبرش نشود
3 کار آن کس حواله با کرم است روز عدل است و معدلت حَکَم است
4 و آنکه او را رسیده باشد شرع شده آگه ز دین، چه اصل و چه فرع
5 لیکن از سرکشیّ نفس عنید یا ز شرّ تعصّب و تقلید
6 همه شرع را کند انکار یا به مغزش نیاورد اقرار
7 باشد این نوع کفر، کفر جحود آوخ آوخ ز شرّ نفس عنود
8 گفته یزدان عذاب آن را سخت به جهنم کشید خواهد رخت
9 وآنکه او را رسیده باشد دین بسته باشد به خویش، شرع متین
10 کرده اندیشه،کرّ و فرّی را جَرّ نفعی و دفع ضرّی را
11 معرفت با زبان و ظاهر حال منکران به قلب زشت سگال
12 این مسمّی بود به کفر و نفاق سَیَذوقوا و ما لهم مِن واق
13 اعتراف زبان ندارد سود در اشدّ عذاب خواهد بود
14 وآنکه او را رسیده باشد کیش معترف هم به باطن سر خویش
15 لیکن انکار آن کند به زبان از حسد یا تعصب و طغیان
16 باشد این کفر را تهوّر، نام به الیم عذاب، زهرآشام
17 و آن که آگه بود ز دین حقیق کرده هم از زبان و دل تصدیق
18 لیکن او را بصیرتی نبود نور چشم و سریرتی نبود
19 کجی رای و فهم و فکر غلط می برد مرد را به دار سخط
20 حبّ تقلید قول کج فهمان گمرهی در تعصب ایمان
21 کافرت می کند به کفر و ضلال در ضلالت مجو نجات مآل
22 و آن که آگه بود ز دعوت دین وز بصیرت، مصدّقش به یقین
23 به زبان مؤمن و به دل مؤمن کرده اذعان، به ظاهر و باطن
24 لیکن از امر و نهی درگذرد این تجاوز، گهی به کار برد
25 داند آن شیوه را خطا و زلل معترف خود به قبح ما یفعل
26 غلبات هوا و نفس فضول داردش بر خلاف حکم رسول
27 نام این کفر، فسق و عصیان است فسق، نفی کمال ایمان است
28 فسق و عصیان اگر چه ای کامل اصل ایمان نمی کند زایل
29 لیک نقص کمال آن باشد سلب حسن و جمال آن باشد
30 چون کبایر ازو شود صادر می توان گفتش آن زمان، کافر
31 هرکه عاصی به کردگار شود مستحق دخول نار شود
32 اصل ایمان سرشت اگر داری نکند دفع این سزاواری
33 اثر، ایمانش آنقدر دارد که سزای خلود نگذارد
34 در همه حال، چونکه بدهد سود می توانی شمردنش مقصود