مگو که قطع بیابان عشق آسان است از جامی غزل 145

مگو که قطع بیابان عشق آسان است

1 مگو که قطع بیابان عشق آسان است که کوههای بلا ریگ آن بیابان است

2 حدیث چتر مرصع به میر قافله گوی که سایه بان ز ره ماندگان مغیلان است

3 فراز و شیب ره از رهروان گرم مپرس که پیش مرغ هوا کوه و دشت یکسان است

4 ز ناز چون نکشیدی به کعبه دامن وصل چه چاک ها که ازین حسرتش به دامان است

5 ببند دیده گرت نیست قوت مجنون که برق منزل لیلی قوی درخشان است

6 چه سود قافله مصر حسن یوسف را متاع عشق چو در کاروان کنعان است

7 به راه عشق تو جامی ز ناله بس نکند زبان او چو درای از برای افغان است

عکس نوشته
کامنت
comment