من و دردت مرا دوا این بس از کمال خجندی غزل 620

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

من و دردت مرا دوا این بس

1 من و دردت مرا دوا این بس از توام شربت شفا این پس

2 ای که داری دوای درد دلم آن ترا باش گو مرا این بس

3 ما به بی رحمی از تو خرسندیم نظر رحمت از شما این بس

4 میکشی و نمی کنی آزاد بنده را از تو خونبها این بس

5 سوختن جان من چه سود چو هیچ نکند جان من ترا این بس

6 به همین قطع کن که راندی تیغ گنه عشق را جزا این بس

7 بر درت جز کمال را مگذار که بر آن استان گدا این بس

عکس نوشته
کامنت
comment