من و بیداری شب‌ها و شب تا از هلالی جغتایی غزل 33

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

من و بیداری شب‌ها و شب تا روز یارب‌ها

1 من و بیداری شب‌ها و شب تا روز یارب‌ها نبیند هیچ‌کس در خواب، یارب! اینچنین شب‌ها

2 گشادی تا لب شیرین به دشنام دعاگویان دعا می‌گویم و دشنام می‌خواهم از آن لب‌ها

3 خدا را! جان من، بر خاک مشتاقان گذاری کن که در خاک از تمنای تو شد فرسوده قالب‌ها

4 سیه‌روزان هجران را چه حاصل بی‌تو از خوبان؟ که روز تیره را خورشید می‌باید، نه کوکب‌ها

5 معلم، غالبا، امروز درس عشق می‌گوید که در فریاد می‌بینیم طفلان را به مکتب‌ها

6 شود گر اهل مذهب را خبر از مشرب رندان بگردانند مذهب‌ها، بیاموزند مشرب‌ها

7 هلالی، با قد چون حلقه، باشد خاک میدانت کسی نشناسد او را از نشان نعل مرکب‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment