-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مهوشان در نظر کج نظرانند، دریغ! انجم انجمن بی بصرانند، دریغ!
2 از گرفتاری احباب ندارند خبر خوبرویان جهان بیخبرانند، دریغ!
3 گلعذاران، که نمودند رخ از پرده ناز چون صبا هم نفس پرده درانند، دریغ!
4 چشم ما پر در و لعلست، ولی سیمبران چشم بر لعل و در بد گهرانند، دریغ!
5 ما نخواهیم بجز خیل بتان یار دگر لیک این طایفه یار دگرانند، دریغ!
6 همچو عمر از صف عشاق روان میگذری عاشقان عمر چنین میگذرانند، دریغ!
7 تازه شد داغ هلالی ز غم لاله رخان همه داغ دل خونین جگرانند، دریغ!