1 ماییم زدل دور و ز دلبر مهجور در درد بمانده ایم وز درمان دور
2 سبحان الله این چه پریشانیهاست جان خسته و دل سوخته و تن رنجور
1 در دایرهٔ وجود موجود تویی مقصود نگویمت که معبود تویی
2 گر در غزلی نام خط و زلف برم می دان که بهانه است مقصود تویی
1 در راه طلب عُجب خطایی است بزرگ تسلیم و رضا مهر گیایی است بزرگ
2 در راه بماندنت خطایی نبود افتادنت از راه خطایی است بزرگ
1 در فکرت جان راه بیاموز ای دل صد شمع زنور دل برافروز ای دل
2 غافل منشین چو شمع می سوز ای دل کز پهلوی ما می گذرد روز ای دل
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به