1 ماییم زدل دور و ز دلبر مهجور در درد بمانده ایم وز درمان دور
2 سبحان الله این چه پریشانیهاست جان خسته و دل سوخته و تن رنجور
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چون از سر جد پای نهادی در کار سررشتهٔ خود به دست عشقش بسپار
2 می کوش به قدر جهد و دل خوش می دار کاو چارهٔ کار تو بسازد ناچار
1 تا بتوانی مدام می باش به ذکر کز ذکر تو را راه نمایند به فکر
2 محرم چو شدی در حرم اجلالش بینی به عیان تو روی معشوقهٔ بکر
1 از بهر شناختن نکو کن خود را زیرا که سزا نکو بود نیکو را
2 بس نادره رسمی است که در راه طلب تا بی تو نباشی نشناسی او را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **