1 باشدکه پای سفله به گنجی فرو رود زان گنج، قیمتی نفزاید لئیم را
2 بیقیمت است گرچه به زر برکشی لئیم ارزنده است اگر بفروشی کریم را
3 هرگز بهای خر نفزاید به نزد عقل گر برنهی به خر طبق زرّ و سیم را
1 وزیر فرهنگ ای جسم فضل و جان ادب کز اصطناع تو معمور شد جهان ادب
2 ز زخم حادثه، لطف تو شد حصار هنر به جاه و مرتبه، عهد تو شد ضمان ادب
1 جهان جز که نقش جهاندار نیست جهان را نکوهش سزاوار نیست
2 سراسر جمال است و فر و شکوه بر آن هیچ آهو پدیدار نیست