می به جام گل از آن رخسار از جویای تبریزی غزل 647

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

می به جام گل از آن رخسار زیبا ریختند

1 می به جام گل از آن رخسار زیبا ریختند رنگ سرو از سایهٔ آن قد رعنا ریختند

2 خلوت دل روشن از فیض ریاضت می شود شمع این بزم از گداز پیکر ما ریختند

3 خواستم تا در خیال آرم شکوه عشق را چشم چون برهم زدم در قطره دریا ریختند

4 شرم افشای حقیقت مهر لب شد هر قدر صاف منصوری به جام طاقت ما ریختند

5 خوش نگاهان امشب از هر جنبش مژگان شوخ ترکش تیری مرا در سینه یکجا ریختند

6 روشن از کیفیت معنی است بزم اینجا، مگر از گداز شیشهٔ دل شمع مینا ریختند

7 کم کسی از آن حسن نیم رنگش آگهست معنیی بود اینکه جویا در دل ما ریختند

عکس نوشته
کامنت
comment