- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می به جام گل از آن رخسار زیبا ریختند رنگ سرو از سایهٔ آن قد رعنا ریختند
2 خلوت دل روشن از فیض ریاضت می شود شمع این بزم از گداز پیکر ما ریختند
3 خواستم تا در خیال آرم شکوه عشق را چشم چون برهم زدم در قطره دریا ریختند
4 شرم افشای حقیقت مهر لب شد هر قدر صاف منصوری به جام طاقت ما ریختند
5 خوش نگاهان امشب از هر جنبش مژگان شوخ ترکش تیری مرا در سینه یکجا ریختند
6 روشن از کیفیت معنی است بزم اینجا، مگر از گداز شیشهٔ دل شمع مینا ریختند
7 کم کسی از آن حسن نیم رنگش آگهست معنیی بود اینکه جویا در دل ما ریختند