- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیار می که غمم باز در هجوم گرفت دل شکسته ام از عادت و رسوم گرفت
2 به نامه هرچه رقم می کنم پریشان است حساب کار مرا عقل ازین رقوم گرفت
3 هما ز بیم نیارد برو گذار کند به خویش مقدم جغدی کسی که شوم گرفت
4 ملایمت دل بی تاب را چه سود دهد نشاید آینه ی آب را به موم گرفت
5 سلیم داشت سر عشق و از هوس غافل نهاد دام به راه هما و بوم گرفت