1 می افزود چراغ زندگانی بود آبی به باغ زندگانی
2 گل داغ پشیمانی نچینند سیه کاران ز باغ زندگانی
3 بنوش آب حیات باده چون خضر اگر داری دماغ زندگانی
4 بیفکن جام از کف پیش از آن دم که پر گردد ایاغ زندگانی
5 مرو دنبال عمر رفته جویا نگیرد کس سراغ زندگانی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کی به گوش او کند جا ناله های زار ما سرمهٔ آواز شد خون دل افگار ما
2 غنچه سان از شکوه گر لبریز خون دل شویم گل کند رنگ خموشی از لب اظهار ما
1 غمش گرم تپش گه شعلهآسا میکند ما را گهی بیدست و پا چون موج دریا میکند ما را
2 چنان در پردهٔ خاموشیایم از دیدهها پنهان که آواز شکست رنگ پیدا میکند ما را
1 ز سوزنامهٔ من سوخت بال و پر کبوتر را چو قمری آتش من ساخت خاکستر کبوتر را
2 چو دریایی که باشد موجزن، از شوق کوی او به تن بال پریدن می شود هر پر کبوتر را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به