1 مسعود که بود سعد سلمان پدرش اندر سمجی است چون سنگ درش
2 در حبس بیفزود بر آتش خطرش عودی است که پیدا شد از آتش هنرش
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 جاهم چو بکاهد خرد فزاید کارم چو ببندد سخن گشاید
2 زینگونه نکوهیده باد از ایزد آن کس که مرا بر هنر ستاید
1 شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا
2 چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم که نیست یک شب جان مرا امید بقا
1 خویشتن را سوار باید کرد بر سخن کامگار باید کرد
2 طبع خود را به لفظ و معنی بر تازه چون نوبهار باید کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **