- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ماراست دوست یک دو جهان جمله دشمنند یک سینه پیش نه همه گر تیر میزنند
2 ای سرو سرفراز که در باغ دلبری آزاد خلق و دست تعلق بدامنند
3 بگذر بسومنات تو بت روی سیم تن تا نقش بت زبتکده کفار برکنند
4 مرهم از آن دو لب مطلب دغدار عشق کاینان بزخم خلق نمک میپراکنند
5 گفتم چه پیشه اند دو چشمت بغمزه گفت ایشان برای کشتن مردم معینند
6 لبریز شد زباده عشق تو جام دل بر گو بشیخ و شحنه که آن جام بشکنند
7 نام تو برد مطرب و در بزم صوفیان من گوش بر سماع و همه چشم بر منند
8 آشفته احولان نشناسند سر حق شاید اگر بدیده احمد نظر کنند