1 مانی قدرت او در دو جهان نقّاش است او به صورت گری نقش جهانی فاش است
2 طوطی طبع من خسته ز دریای وجود به ثنای در توحید تو بس در پاش است
3 متنفّس نشود از در لطفش نومید کمترین جانوری بر در او خفّاش است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بیا بنشین مرو در خواب امشب دل ما را دمی دریاب امشب
2 ز نور روی خود ما را برافروز که خوش باشد شب مهتاب امشب
1 مرا غمی که ز عشق تو بر دل ریش است به شرح راست نیاید که غم از آن بیش است
2 ز طعن دشمن بیهوده گوی بر تن من به جای هر سر مویی ز غم سری بیش است
1 چون غنیمت بود شب مهتاب وصل ما را ز لطف خود دریاب
2 تو به خواب خوشی بگو ز چه روی بر دو چشمم ببسته ای ره خواب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به